قیام 17 شهریور

واقعهٔ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ معروف به «جمعهٔ سیاه» که در منابع از آن با عنوان «کشتار ۱۷ شهریور» نیز یاد می‌شود، واقعه‌ای در جریان ناآرامی‌هایی بود که در نهایت به وقوع انقلاب ۱۳۵۷ ایران انجامید، در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ خورشیدی، تظاهرات مخالفین و انقلابیون در محلات جنوبی، خیابان ژاله پیشین (مجاهدین اسلام کنونی) و میدان ژالهٔ (شهدا کنونی) در تهران، منجر به سرکوب خونین تظاهرکنندگان توسط نیروهای نظامی ارتش شاهنشاهی ایران شد.

۱۷ شهریور ۱۳۵۷ اغلب به عنوان آغاز پایان کار رژیم شاهنشاهی ایران در نظر گرفته می‌شود که هر گونه امید به مصالحه میان انقلابیون و سلطنت‌طلبان را از میان برد.وقایع این روز عملاً امکان به ثمر رسیدن اصلاحات تدریجی، آرام و لیبرالی را عقیم گذارد.

شرح واقعه
وقایع روی داده در جمعهٔ سیاه در روزگار خود، در افواه هزاران کشته یافته بود؛ هرچند بعدها توسط عمادالدین باقی و دیگران بر طبق آمار منابع رسمی وقت (بنیاد شهید) ادعا شد که تعداد کشته شدگان حدود ۹۰ نفر بوده‌است.
تنها چندروز پس از واقعهٔ آتش‌سوزی سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷، دولت جمشید آموزگارکه با شعار دولت فضای باز سیاسی روی کار آمده‌بود، مجبور به استعفا گردید و در روز ۴ شهریور،محمدرضا پهلوی از جعفر شریف‌امامی که فرزند روحانی و رئیس مجلس سنا بود و به برخی مخالفت‌ها با دولت هویدا مشهور بود، دستور داد تا دولتی با شعار آشتی ملّی تشکیل دهد.

اندکی بعد و در روز ۱۳ شهریور، راهپیمایی بزرگ عید فطر در تپه‌های قیطریه تهران، تبدیل به تظاهرات بر ضد حکومت شاهنشاهی شد. به دنبال این تظاهرات، ناآرامی‌های دیگری نیز تا روز شانزدهم شهریور به وقوع پیوست.[۶] تظاهرات ۱۶ شهریور ماه در تهران با حضور بیش از نیم میلیون نفر انجام گرفت که بزرگ‌ترین گردهمایی انجام‌گرفته در ایران تا آن زمان بود. تظاهرکنندگان شعارهای شدیداللحنی سر می‌دادند نظیر: «مرگ بر سلطنت پهلوی»، «شاه حرامزاده است» و برای اولین بار نیز معترضان خواستار تشکیل «جمهوری اسلامی» شدند. همان شب، شاه برای آنکه کنترل امور را از دست ندهد دولت را مجبور کرد تا در تهران و یازده شهر دیگر -کرج، قم، تبریز، کازرون، اصفهان، مشهد، آبادان، اهواز، قزوین، جهرم و شیراز- حکومت نظامی اعلام کند و فرماندهی نظامی پایتخت را نیز به اویسی که در جریان قیام ۱۳۴۲ به «قصاب ایران» مشهور شده بود سپرد و در نهایت نیز دستور بازداشت سنجابی، بازرگان، فروهر، معینیان،  لاهیجی،  به‌آذین، متین دفتری و مقدم مراغه‌ای را صادر کرد.

دعوت کنندهٔ اصلی راهپیمایی روز هفده شهریور روحانی‌ای به نام علامه یحیی نوری بود. این فرد از مبارزین برضد نظام شاهنشاهی بود که به صورت انفرادی عمل می‌نمود و ساکن اطراف میدان ژاله بود. از اولین ساعات صبح روز جمعه، مردم برای شرکت در راهپیمایی و نماز جمعه به امامت علامه یحیی نوری راهی میدان ژاله گردیدند. غافل از آنکه از ساعت ۶ صبح، حکومت نظامی توسط فرماندار تهران ارتشبد غلامعلی اویسی اعلام و درحال اجراست و اجتماع بیش از سه نفر ممنوع است. اعلام دیرهنگام حکومت نظامی (ساعت ۶ صبح همان روز) از دلایل شلوغی این تظاهرات بود.

فرماندهان نظامی ابتدا چندبار با بلندگو از مردم خواستند که متفرق شوند و وقتی با بی‌تفاوتی مردم روبه‌رو شدند، به سوی آنان آتش گشودند. گلوله‌باران توسّط نظامیان، برای چند دقیقه بیشتر به طول نینجامید. به‌گونه‌ای که خبرنگارانی که ساعتی بعد از حادثه به محل رسیدند، فقط با ماشین‌های آب‌پاشی روبه‌رو شدند که مشغول شست‌وشوی خیابان‌ها بودند.

در مناطق جنوبی تهران برای متفرق کردن جمعیت از بالگردهای نظامی استفاده شد. یک روزنامهٔ اروپایی در این رابطه نوشت: این بالگردها «کوهی از اجساد متلاشی شده» را بر جای گذاردند. در میدان ژاله، تانک‌ها که مردم را محاصره کرده بودند و از پراکنده کردنشان ناتوان بودند شروع به شلیک به سمت مردم کردند. بنا بر نوشتهٔ یک خبرنگار اروپایی، این صحنه به جوخهٔ آتش شبیه بود که در آن افراد مسلح به انقلابیون بی‌حرکت شلیک می‌کردند.

اهمیت
این روز و این واقعه در میان وقایع سال آخر حکومت پهلوی از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود. در حقیقت با این کشتار، راه مخالفین و مبارزین برای همیشه از حکومت جدا شد و امکان هرگونه آشتی میان حاکمیت و مردم سلب گردید. احساسات عمومی نسبت به شاه بیش از پیش تحریک شد و موقعیت میانه‌روهایی که به دنبال نوعی مصالحه و سازش بین انقلابیون و سلطنت‌طلبان بودند، تضعیف شد؛ به گونه‌ای که عملاً مردم به دو گروه تقسیم شدند: یک انقلابی بنیادی یا یک ضد انقلاب نظامی. از سوی دیگر حمایت‌های بعدی آمریکا از شاه، سیاست دوگانهٔ آمریکا در قبال ایران را که با تبلیغات سیاسی فشار آمریکا بر شاه برای گسترش فضای باز سیاسی به کلّی منافات داشت، نشان داد.
مشاور امنیت ملی آمریکا، زبیگنیف برژینسکی، دربارهٔ این رویداد گفت: واقعه میدان ژاله چنان خونین و مرگ‌بار بود که کشمکش‌های گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این واقعه، پایان شورش‌های پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود..
تعداد کشته‌شدگان
فرمانداری نظامی تهران آمار ۸۷ کشته و ۲۰۵ مجروح را تأیید نمود. اما مخالفان حکومت، اعلان داشتند که در این روز بیش از ۴٬۰۰۰ نفر کشته شده‌اند و تعداد کسانی که تنها در میدان ژاله جان باخته‌اند ۵۰۰ نفر است. میشل فوکو فیلسوف فرانسوی که برای پوشش دادن وقایع انقلاب در یک روزنامه ایتالیایی به محل حوادث رفته بود مدعی شد که ۴٬۰۰۰ تن در این روز هدف گلوله قرار گرفته‌اند. اما سال‌ها بعد عماد الدین باقی طی تحقیقی با توجه به دسترسی‌اش به آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی و منابع دیگر تعداد کشته شدگان ۱۷ شهریور را ۸۸ نفر ذکر می‌کند که ۶۴ نفر آنها در میدان ژاله کشته شدند. دکتر محمد باهری که در آن زمان عهده‌دار سمت وزارت دادگستری بود، می‌گوید بنابر گزارش سازمان پزشکی قانونی و سازمان بهشت زهرا مجموع کشته‌شدگان روز هفدهم شهریور و زخمی‌هایی که تا روز بیست و ششم شهریور فوت کرده‌اند ۱۲۶ نفر بوده است. هم چنین در سال ۱۳۹۶، عبدالله نوری فعال سیاسیاصلاح طلب و وزیر کشور دولت اصلاحات در مطلبی که در روزنامه شرق به چاپ رسید، از قول شهید بهشتی عنوان کرد که تعداد کشته شدگان روز ۱۷ شهریور در میدان ژاله بسیار کمتر از آن چیزی بود که توسط جامعه روحانیت مبارز در بیانیه پس از این رویداد عنوان شده بود.
نام‌ها
هفده شهریور با نامهای جمعهٔ سیاه و جمعهٔ خونین نیز در ادبیات انقلاب اسلامی شناخته شده‌است. سران جمهوری اسلامی ایران این روز را «یوم‌الله» به معنی «روز خدا» نام‌گذاری کرده‌اند.

واکنش‌ها به کشتار
یک روز پس از کشتار، صدها نفر از کارگران پالایشگاه تهران اعتصاب کردند. در این اعتصاب کارگران نه تنها خواستار افزایش حقوق و بهبود شرایط کارکنان که خواهان پایان دادن به حکومت نظامی به عنوان یک خواست سیاسی مشخص بودند.

 

 

25 ذی الحجه ، روز خانواده و تکریم بازنشستگان

از سال 86 روز 25 ذیحجه به عنوان روز خانواده و تکریم بازنشستگان در تقویم رسمی کشور درج شده است.

علت انتخاب این روز شأن نزول آیه «هل اتی» در سوره الانسان که راجع به خانواده و استحکام پایه‌های آن است، عنوان شده است. سوره هل اتی در روز 25 ذیحجه در شان اهل بیت پیامبر (ص) نازل شد که پس از سه روز روزه و انفاق افطار خود، از طرف خداوند اطعام شدند.

اما در شورای فرهنگ عمومی اتفاق نظر بر این بود که روز بازنشستگان با یک روز در تقویم رسمی کشور تلفیق شود که بهترین روز برای این منظور روز 25 ذیحجه یعنی روز خانواده بود.

در دین مبین اسلام خانواده یکی از مهم‌ترین ارکان جامعه محسوب می‌شود. پایبندی به خانواده و جلوگیری از بی‌بندوباری و همچنین ارتقاء جایگاه و تحکیم بنیان خانواده، از جمله مسائلی است که به آن شفارش فراوان شده است.

خانواده به عنوان کوچک‌ترین نهاد اجتماعی، آسیب پذیرترین گروه در برابر آسیب‌های اجتماعی است به طوری که اکثر مشکلات و آسیب‌ها ابتدا در خانواده‌ها بروز پیدا می‌کند و در صورت عدم پیشگیری و برخورد ناصحیح با آنها، به درون جامعه نیز رسوخ می‌کند و در این شرایط دشوار دیگر نمی‌توان به راحتی مشکلات و آسیب‌ها را کنترل کرد.

بی شک با انجام فرامین دینی اسلام در مورد خانواده و درنظر گرفتن آنها می‌توان تا حد زیادی زمینه سلامت خانوادگی و سعادت و جاودانگی را برای خویش فراهم سازیم.

در 20 سپتامبر سال 1993، سازمان ملل، سال 1994 را سال جهانی خانواده و روز 15 مه (26 ارديبهشت)را روز جهانی خانواده نامید.

شأن نزول سوره «هل اتي» در روايات اهل سنت

 

درباره شان نزول این آیه زمخشرى در تفسیرمعروف خود «کشاف» از ابن عباس چنین نقل مى کند که حسن و حسین(علیهما السلام) بیمار شده بودند پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) با جمعى [از یاران] از آنها عیادت کردند، صحابه رو به على(علیه السلام) کردند، گفتند: اى ابوالحسن! اگر براى شفاى فرزندانت نذرى مى کردى خوب بود، على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و خادمه آنها فضه نذرکردند که اگر آنها شفا یابند سه روز روزه بگیرند [در بعضى از روایات آمده که حسن و حسین(علیهما السلام) نیزنذرکردند] چیزى نگذشت که هر دو شفا یافتند و چون غذائى نداشتند: على(علیه السلام) سه صاع [من] جو، وام گرفت و فاطمه(علیها السلام) یک صاع آن را خمیر کرد و پنج قرص نان به تعداد آنها براى افطارروز اول درست کرد. در این هنگام فقیرى بر در خانه آمد و گفت: السَّلامُ عَلَیْکُمْ اَهْلَ بَیْتِ مُحَّمَد(صلى الله علیه وآله)؛ مسکینى از مساکین مسلمانانم، مرا اطعام کنید تا خداوند شما را از غذاهاى بهشتى اطعام کند آنها مسکین را بر خود مقدّم داشتند، غذاى خود را به او دادند و آن شب چیزى جز آب نخوردند، فردا نیزروزه گرفتند و هنگام غروب موقعى که طعامی همانند روز سابق براى افطارآماده کرده بودند، یتیمى بر در خانه ایشان آمد، این بزرگواران او را نیز بر خود مقدم شمردند و غذاى خود را به او دادند و روز سوم اسیرى آمد و همان کار را تکرار کردند، هنگام صبح على(علیه السلام) دست حسن و حسین(علیهما السلام) را گرفت و خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمد هنگامى که پیامبر(صل الله علیه وآله) آنها را دید در حالى که از شدت گرسنگى مى لرزیدند، فرمود: چقدر براى من ناراحت کننده است آنچه را در شما مى بینم و با آنها برخاست و به سراغ فاطمه(علیها السلام) رفت در حالى که در محراب عبادت بود و شدیداً گرسنه بود، پیامبر(صلى  الله علیه وآله) ناراحت شد، در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: اى محمد(صلى الله علیه وآله)! بگیر این سوره را، خداوند با داشتن چنین اهل بیتى به تو تبریک مى گوید و سپس سوره«هَلْ اَتى» را بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) خواند. 
همین معنى را با تفاوت مختصرى، قرطبى در تفسیرش ذیل آیات مورد بحث نقل مى کند و اشعارى هم از تقاضا کنندگان و بانوى اسلام در این زمینه نقل مى نماید.
فخر رازى نیز در تفسیرش از واحدى در کتاب «الوسیط» و زمخشرى در «کشاف» عین این داستان را نقل کرده، ولى در ذیل آن مى افزاید: جمله «اِنَّ الاَبْرار یَشْربُون ..» به صورت صیغه جمع است و شامل همه نیکان مى شود و نمى توان آن را تخصیص به یک فرد (على بن ابیطالب(علیه السلام)) داد؛ البته انکار نمى توان کرد که على(علیه السلام) در عموم این آیات داخل است؛ ولى اختصاص به او ندارد … مگر اینکه گفته شود، این سوره به هنگام انجام اطاعت مخصوص از ناحیه على(علیه السلام) نازل شده؛ ولى در اصول فقه ثابت شده است که معیار، عموم لفظ است؛ نه خصوصیت سبب!
ولى گویا فخر رازى این مطلب را فراموش کرده که شان نزول می گوید این آیات درباره على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن و حسین(علیهما السلام) نازل شده است، نه خصوص على بن ابیطالب(علیه السلام) که مشکل صیغه جمع پیش آید.
به علاوه منظور از شان نزول، از میان بردن عمومیت مفهوم آیه نیست؛ بلکه منظور آن است نخستین بار که این آیات نازل شد پس از انجام آن عبادت و اطاعت و ایثار ویژه از سوى این خانواده بود و این، خود فضیتلى بزرگ و موهبتى عظیم است که بعد از انجام آن عمل، این آیات نازل گردد و به تعبیر دیگر على(علیه السلام) و خاندانش مصداق عالى این آیات، بلکه کامل ترین نمونه آن محسوب مى شوند؛ چرا که سبب نزول این آیات، عمل پاک آنها بود و اگر کسى بخواهد این فضیلت بزرگ را انکار کند، خویشتن را فریب داده است.
آلوسى نیز در روح المعانى تمام این داستان را به طور کامل از ابن عباس نقل مى کند و سپس مى افزاید: این خبردر میان مردم مشهور است. سپس همانگونه که طریقه او است سعى مى کند آن را کمرنگ یا بى رنگ نشان دهد و براى این منظور بعد از بیان مطالبى درباره اسناد این حدیث مى افزاید احتمال نزول این آیات درباره على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) وجود دارد؛ ولى اثبات و نفى آن هیچ کدام قطعى نیست چون اخبار در این زمینه متعارض و مختلف است تازه اگر قائل به عدم نزول این آیات درباره آن بزرگواران باشیم چیزى از مقام والاى آن‌ها نمى کاهد؛ زیرا داخل بودن آنها در عنوان «ابرار» مطلب واضحى است، بلکه (از دیگران) اولى هستند، انسان چه درباره این دو بزرگوار مى تواند بگوید؟ جز اینکه على(علیه السلام) مولاى مومنان وصىّ پیامبر(صلى الله علیه وآله) و فاطمه (علیها السلام) پاره تن رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و جزء وجود محمد(صلى الله علیه وآله) و حسنین(علیهما السلام) روح و ریحان و سروران جوانان بهشت اند، اما مفهوم این سخن ترک دیگران نیست.
ولى مى گوئیم اگر فضیلتى را با این شهرت نادیده بگیریم بقیّه فضائل نیز به تدریج به چنین سرنوشتى دچار مى شود و روزى فرا خواهد رسید که افضلیت على(علیه السلام) و بانوى اسلام و امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) نیز زیر سوال خواهد رفت. چرا این روایت مشهور را که بزرگان محدثان و مفسران نقل کرده اند و روایت معارض قابل ملاحظه اى ندارد نادیده بگیریم و راه هاى معرفت و شناخت آن بزرگواران را به روى خود ببندیم؟!
سیوطى دانشمند معروف اهل سنت نیز در تفسیر«الدر المنثور» از ابن مردویه از ابن عباس نقل مى کند که آیه«وَ یُطعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِهِ ..» درباره على(علیه السلام) و فاطمه زهرا(علیها السلام) نازل گردیده است.
شبلنجى در «نور الابصار» داستان شان نزول را به طور کامل آورده است و همچنین گروه دیگرى از بزرگان مفسران و محدثان.

شرایط مباهله در عصر غیبت و زمان معاصر

 جريان مباهله نقطه عطفي در تاريخ اسلام محسوب مي‌شود; چرا که در آن روز بار ديگر نور اسلام در آفاق هستي درخشيدن گرفت و عالميان در سال نهم هجرت، حقانيت نبوت پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله و منزلت اهل بيت آن حضرت را براي چندمين بار به نظاره نشستند و روز مباهله، به عنوان يکي ديگر از روزهاي جشن و پيروزي و روز دعا وشکرگزاري در تاريخ اسلام ثبت شد. 

 

مقام معظم رهبری در بخشی از فرمایشات خود درباره رویداد مهم مباهله چنین فرمودند: هیچ سابقه نداشته است که در راه تبلیغ دین و بیان حقیقت پیغمبر دست عزیزان خود فرزندان خود و دختر خود و امیرالمؤمنین را –که برادر و جانشین خود هست- بگیرد و بیاورد وسط میدان؛ استثنایی بودن روز مباهله به این شکل است.

مباهله، یک نوع دعا است و دارای ویژگی ها و شرایط خاصی نیز می باشد که به برخی از آنها اشاره گردید، اکنون به تفصیل به شرایط مباهله در عصر معاصر، پرداخته خواهد شد:

 1. شرط نخست، اين است كه ابتدا باید مناظره و گفتگوی علمی، استدلال و برهان، صورت بگیرد، اگر مراء (لجاجت و ستیزه جویی بی جهت) رخ داد، و شخص مقابل، همچنان و با وجود مشاهده دلایل و براهین، بر عقیده باطل خویش، پافشاری کرد، آنگاه مباهله، لازم و ممكن می شود. همانگونه که پیغمبر اسلام(ص) نیز در دعوت مسیحیان نجران به اسلام، ابتدا با آنان با روش برهان و استدلال، مناظره کرد ولی آنان صحبت های ايشان را نپذیرفتند. و مباهله اولین مواجهه نیست، بلکه آخرین مرحله است. اسلام و قرآن کریم قبل از مباهله، «مناظره و گفتگوی علمی و احسن» را به انسان‌ها معرفی می‌کند.

 2. طبق احادیث و نقل امام باقر، زمان انجام مباهله، طبق فرمایش امام باقر، میان سپیده دم تا بر آمدن آفتاب، می باشد. السّاعَةُ الَّتي تُباهِلُ فيها، ما بَينَ طُلوعِ الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ.

 3. و این که مباهله کننده خود را سه روز اصلاح اخلاقی کند، و روزه بگیرد، سپس غسل کند و البته در برخی روایات، غسل مباهله، واجب دانسته شده است.

 4. و بعد با کسی که می خواهد، مباهله کند به صحرا برود. وآنگاه، و سپس دو طرف، انگشتان دست راست یکدیگر را بگیرند. (و دستان همدیگر را فشار دهند).

 5. سپس جهت رعايت انصاف، [نفرين و لعن را] از خودتان آغاز كنید و این دعاهای مباهله، را بخوانید:

 اللّهُمَّ رَبَّ السَّماواتِ السَّبعِ ور َبَّ الأَرَضينَ السَّبعِ، عالِمَ الغَيبِ وَالشَّهادَةِ الرَّحمنَ الرَّحيمَ، إن كانَ فلانا (اسم خود را ذکر کنید) جَحَدَ حَقّاً وَ ادَّعى باطِلاً فَأَنزِل عَلَيهِ حُسباناً مِنَ السَّماءِ أو عَذاباً أليماً. اللّهُمَّ رَبَّ السَّماواتِ السَّبعِ، ورَبَّ الأَرَضينَ السَّبعِ، ور َبَّ العَرشِ العَظيمِ، إن كانَ فُلانٌ جَحَدَ الحَقَّ وكَفَرَ بِهِ، فَأَنزِل عَلَيهِ حُسبانا مِنَ السَّماءِ أو عَذابا أليما. اللّهُمَّ إن كانَ فُلانٌ جَحَدَ حَقّا وأَقَرَّ بِباطِلٍ، فَأَصِبهُ بِحُسبانٍ مِنَ السَّماءِ أو بِعَذابٍ مِن عِندِكَ.

و تا هفتاد مرتبه، طرف مقابل را لعن می کنید.

 البته علاوه بر دعای فوق، دعاهای دیگری نیز نقل شده است، از جمله:

 دعایی مفصل دیگر که با این عبارت آغاز میشود: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِن بَهائِكَ بِأَبهاهُ ، وكُلُّ بَهائِكَ بَهِيٌّ … (ابن طاووس، الإقبال، ج ۲، ص ۳۵۶ و کفعمی، مصباح المتهجّد، ص ۷۵۹)

 و همچنین، دعای مفصل دیگر که با عبارت آغاز می شود: اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ … (ابن طاووس، الإقبال، ج ۲، ص ۳۵۹ ـ ۳۶۸)

 لازم به ذکر است که معنای فرود عذاب بعد از مباهله، حتما به این معنا نیست که فورا، سنگی از آسمان فرود آید و عذابی به سرعت نازل شود، بلکه گرفتاری و سختی که نشانه عذاب الهی است بر شخص دروغگو، وارد خواهد شد که از باطل بودن وی، حکایت دارد.

روز بزرگداشت ابوریحان بیرونی

ابوریحان محمد بن احمد بیرونی دانشمند بزرگ و ریاضیدان، ستاره شناس و تاریخ نگار سده چهارم و پنجم هجری ایران است و بعضی از پژوهندگان او را از بزرگترین فیلسوفان مشرق زمین می دانند.

ولادت

ابـوریحان‌ در سوم ذیحجه سال 362 ق در یکی‌ از‌ نواحی‌ کاث خوارزم (خـیوه کـنونی) مـتولد شد. زادگاه او که در آن زمان روستای کوچکی بود بعدا به افتخار او به «بیرونی» تجدید نام داده شده است.

اینکه چرا به ابوریحان لقب بیرونی دادند، علتهای متعددی ذکر کرده‌اند که مشهورترین آن این است که: بیرون همان معنای فارسی امروزی را دارد، لذا منظور از بیرونی یعنی خارج از شهر خوارزم. در واقع چون ابوریحان در اطراف شهر خوارزم و در یک روستا متولد شد، به او لقب بیرونی، یعنی خارج از خوارزم دادند.[۱] بعضي‌ها هم گفته اند چون ابوریحان به غیر از مدت كمي از عمرش، بقيه‌ي عمر خود را در خارج از خوارزم گذراند، به او لقب بيروني داده اند.[۲]

زندگی نامه

بیرونی تحصیلات خود را در خوارزم انجام داد، سپس‌ به دربار شمس‌المعالی قابوس‌بن وشمگیر رفت و مورد توجه او قـرار گرفت و کتاب «آثارالباقیه» را در‌ سال‌ 391 به نام او تألیف کرد.

ابوریحان به خوارزم بازگشت و به دربـار خوارزمشاهیان آل‌مأمون پیوست و مـورد احـترام قرار گرفت و هنگامی که سلطان محمود غزنوی به گرگانچ دست یافت،‌ ابوریحان را به غزنین برد. ابوریحان در سفرهای سلطان محمود به هند با او همراه بود و با دانشمندان هندی مصاحبت و معاشرت کرد و از عـقاید و علم آنها استفاده‌ بسیار‌ کرد و زبان سانسکریت را آموخت. بعد از سلطان محمد در دربار مسعود باقی ماند و کتاب‌هایی به نام او تألیف کرد. او در مـسایل هیئت، نجوم، تاریخ و جغرافیا، فیزیک، اسمار و احادیث، داروشناسی و زبان پارسی و عربی استاد بود و از مفاخر عصر‌ خود‌ به شمار می‌رفت. وی در سن 80 سالگی در حدود 442ق. درغزنه از جهان رخت بربست.[۳]

آثار ابوریحان بیرونی

ابوریحان فهرست کتاب‌های خود را تا سال 427 یعنی 65 سالگی اش،‌ یکصد‌ و سیزده نسخه شمرده اسـت.[۴]

تالیفات بیرونی به زبان عربی، یعنی زبان علمی و همه کس فهم عالم اسلام و ایران بوده است، مگر ترجمه «التفهیم» که خود، آن را از عربی به فارسی برگردانیده است (یا احتمالا برعکس).

بیرونی دقت و اصابت نظر خویش را مدیون مطالعات فلسفی بود، لیکن او در فلسفه پیرو روش متعارف عهد خویش یعنی آن روش که به وسیله کندی و فارابی و نظایر آنان تحکیم و تدوین شده بود، نبود بلکه به عقاید ویژه و روش جداگانه و ایرادات خود بر ارسطو ممتاز است، وی همچنین از آثار فلسفی هندوان کتبی چون «شامل» را به عربی ترجمه نمود.

دانشنامه علوم چاپ مسکو ابوریحان را دانشمند همه قرون و اعصار خوانده است. در بسیاری از کشورها نام بیرونی را بر دانشگاه ها، دانشکده ها و تالار کتابخانه ها نهاده و لقب «استاد جاوید» به او داده اند. بیرونی گردش خورشید، گردش محوری زمین و جهات شمال و جنوب را دقیقاً محاسبه و تعریف کرده است. خورشیدگرفتگی هشتم آوریل سال 1019 میلادی را در کوههای لغمان (افغانستان کنونی) رصد و بررسی کرد و ماه گرفتگی سپتامبر همین سال را در غزنه مورد مطالعه قرار داد.

با این که محمود غزنوی میانه بسیار خوبی با بیرونی نداشت و وسائل کافی برای تحقیق در اختیار او نبود ولی این دانشمند لحظه ای از تلاش برای تکمیل تحقیقات علمی خود دست نکشید. بیرونی که بر زبانهای یونانی، هندی و عربی هم تسلط داشت کتب و رسالات متعدد که شمار آنها را زائد بر 146 عدد گزارش کرده اند نوشت که جمع سطور آنها بالغ بر 13 هزار است.

مهمترین آثار او التفهیم در ریاضیات و نجوم، آثار الباقیه در تاریخ و جغرافیا، قانون مسعودی که نوعی دانشنامه است و کتاب تحقیق ماللهند درباره اوضاع این سرزمین از تاریخ و جغرافیا تا عادات و رسوم و طبقات اجتماعی آن. بیرونی کتاب دائرةالمعارف خود را به نام سلطان مسعود غزنوی حاکم وقت کرد ولی هدیه او را که سه بار شتر سکه نقره بود نپذیرفت و به او نوشت که کتاب را به خاطر خدمت به دانش و گسترش آن نوشته است نه پول. بیرونی معاصر بوعلی سینا بود که در اصفهان می نشست و با هم مکاتبه و تبادل نظر فکری داشتند. بیرونی در جریان لشگرکشی های محمود غزنوی به هند (پاکستان امروز قسمتی از آن است) امکان یافت که به این سرزمین برود، زبان هندی فراگیرد و درباره اوضاع هند تحقیق کند که محصول این تحقیق، کتاب «هندشناسی» اوست.

وفات

درگذشت بیرونی در غزنه در اوان انقلاب سلجوقیان و پادشاهی مسعود بن محمود غزنوی بوده است و برخی درگذشت او را در ۴۴۰ هجری قمری می دانند.

پی نوشت
1-سمعانی، الانساب، بیروت دار الجنان، 1408 ق، چاپ اول، ج2، ص 392
2-دهخدا، علی اکبر، شرح حال نابغه ايران ابوريحان، تهران:انتشارات ظهور سال 1352، چ دوم، ص 21
3-آذر شب، فرشته، ابوریحان بیرونی و آثار او، مجله کیهان فرهنگی، فروردين و ارديبهشت 1385، شماره 234و235
4-آذر شب، فرشته، ابوریحان بیرونی و آثار او