غدیر روز اثبات امامت ائمه طاهرین (ع)بر شیعیان حضرت مهدی مبارک باد.

خورشید، امروز از نور غدیر، غلغله ای در دل دارد و زمزمه ای بر لب. خورشید تا به صبح، لحظه لحظه ها را شمرده تا به خوش آمد غدیر، نوری دگر دهد. خورشید، امروز از مکّه آمده، از سرزمین ولایت، از سرزمین خلافت، از سرزمین وصیت. همگان در غدیر خم جمع شده اند و دست ها سایبان چشم هاست، دیده ها مشتاق و دل ها بی قرار، همه یک دیگر را نگاه می کنند، چه شده است؟ پیامبر صلی الله علیه و آله ما را به چه می خواند؟ به ناگاه، دیدگان مشتاق، غرق نور و سرور می شوند. پیامبر صلی الله علیه و آله از بزرگ ترین پیام خداوند سخن می گوید؛ «پیام تکمیل دین»، و علی علیه السلام در میان دست ها، دیده ها، بوسه ها و شادی ها گم می شود. علی علیه السلام مولای همه شد و وارث پیامبر صلی الله علیه و آله . از آن روز در دل هر مشتاقی، چشمه ای از عشق جوشید و هر چشمه ای را ندایی است که هر صبح،در هر طلوع، هر ظهر و هر شام و هر غروب، به ولایت علی علیه السلام شهادت می دهد؛ «اشهد انّ علیا ولیُّ اللّه ». اذان از بالای گل دسته ها، غدیر را سر می دهد. دسته های گل در میان خانه ها، غدیر را تبریک می گویند. شیرینی و گلاب نیز هر کدام در این جشن سهمی دارند و لحنی، که خود با غدیر می گویند: غدیر مبارک باد.

عید غدیر سنت جاوید

پیامبر خدا(ص) دوست داشت عید غدیر، که جشن ولایت و تعیین رهبری است، برای همیشه باقی بماند و مسلمانان در همه اعصار آن را زنده و جاوید بدارند; زیرا یاد علی، نام علی و غدیر علی چیزی جز استمرار رسالت و اسلام ناب محمدی(ص) نیست. در بسیاری از کتابهای تاریخی چنین می خوانیم: در روز غدیر، بعد از انتصاب علی بن ابی طالب(ع) به جانشینی پیامبر(ص)، رسول خدا در خیمه اختصاصی خویش نشست و فرمان داد امیر مؤمنان(ع) در خیمه دیگری به تنهایی بنشیند. سپس دستور داد تا همه مردان، یکی پس از دیگری، داخل خیمه آن حضرت شوند و بر امام و رهبر آینده خویش تبریک و تهنیت گویند. چون مردان همگی تبریک گفتند، رسول خدال(ص) به زنان نیز فرمان داد تا داخل خیمه آن حضرت شوند و تبریک گویند. پس زنان نیز تبریک گفتند الغدیر، ج 1، ص 271 .

این فرمان پیامبر خدا(ص) معنایی جز بیعت نداشت. آن حضرت دوست داشت این سنت الهی برای همیشه در میان مسلمانان باقی بماند و عیدی از اعیاد مسلمین شود.

امام صادق(ع) در جمع یارانش بود; از عید غدیر و هجدهم ذی حجه سال دهم هجری سخن به میان آمد، آن حضرت از جدش پیامبر خدا(ص) چنین نقل کرد:

یوم الغدیر افضل اعیاد امتی و هو الیوم الذی امرنی الله - تعالی ذکره - فیه بنصب اخی علی بن ابی طالب علما لامتی یهتدون به من بعدی و هو الیوم الذی اکمل الله فیه الدین و اتم علی امتی فیه النعمة و رضی لهم الاسلام دینا .بحارالانوار، ج 97، ص 110 ;

برترین عیدهای امت من روز غدیر است و آن روزی است که خداوند مرا امر کرد که علی [علیه السلام] را رهبر امت اسلامی قرار دهم تا مردم بعد از من به وسیله او هدایت شوند; و آن روزی است که خداوند [با اعلام وصایت و امامت علی(ع)] دین خویش را کامل و نعمت هایش را بر امت تمام کرد; و دین اسلام را [به عنوان آیین همیشگی] برای آنان انتخاب کرد.

8 شهریور سالروز شهادت شهیدان رجایی و باهنر تسلیت باد

زندگینامه شهید رجایی
شهید رجائی در سال 1312هجری شمسی، در قزوین متولد شد. در سن 4 سالگی از نعمت داشتن پدر محروم شد و تحت تکفل مادری مهربان قرار گرفت. درسال 1327 به تهران مهاجرت کرد و سال بعد وارد نیروی هوائی شد. در مدت 5 سال خدمت در نیروی هوائی، دوره متوسطه را با تحصیل شبانه گذراند. در سال 1335 به دانشسرای عالی وارد شد و دوره لیسانس خود را در رشته ریاضی به پایان برد و به سمت دبیر ریاضی در وزارت فرهنگ استخدام گردید.

در اردیبهشت 1342 به علت فعالیتهای سیاسی علیه رژیم طاغوت دستگیر و 50 روز زندانی شد. پس از آزادی با شهید باهنر به سازماندهی مجدد هیئت موتلفه پرداخت و داوطلبانی را به جبهه فلسطین اعزام کرد. پس از بازگشت در سال 1353 دستگیر و دو سال در زندانهای انفرادی رژیم پهلوی انواع شکنجه ها را تحمل نمود.

شهید رجائی در سال 1358، مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و به دنبال تمایل مجلس در تاریخ 18/5/1359 به عنوان اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران به مجلس معرفی و با رأی قاطع به نخست وزیری انتخاب شد و با عزل بنی صدر از جانب امام به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران معرفی گردید و سرانجام در هشتم شهریور ماه 1360 توسط ایادی دشمنان انقلاب به فیض رفیع شهادت نائل آمد. اگر بخواهیم بهتر و دقیق تر به زندگی شهید رجایی نگاه کنیمچیزی که بیشتر به چشم میآید، سخت کوشی اوست. شهید رجایی پس از آنکه از نعمت پدر محروم گردید برای تأمین زندگی خود و خانواده از هیچ تلاشی فروگذار نکرد او با انجام کارهای به ظاهر کم ارزشی چون دستفروشی و… روزها را میگذراند و شبها وقت خود را صرف درس خواندن میکرد چراکه هدفی با ارزش در مقابل او قرار داشت و او را در راهی که انتخاب کرده بود مصمم تر می کرد. زندگی افرادی چون شهید رجایی میتواند الگویی مناسب برای ما باشد ما که شاید لحظه ای نتوانیم تصور چنین شرائطی را برای خود داشته باشیم. اما از همه مهمتر این است که او با تلاش و کوشش خود توانست سرانجام در برهه های حساس از انقلاب نقش مهمی ایفا نماید و در عرصه علم و عمل به چهره ای نمونه و ماندگار بدل گردد.

 

زندگینامه شهید باهنر
شهید حجت الاسلام دکتر محمد جواد باهنر، در سال 1312 هجری شمسی در خانواده ای پیشه ور در شهر کرمان به دنیا آمد.

پس از اخذ دیپلم در سال 1332 به قم رفت و سطوح عالی علوم اسلامی را در حوزه علمیه قم سپری نمود؛ فقه را در محضر مرحوم آیت الله بروجردی، اصول را در محضر امام خمینی (ره) و تفسیر و فلسفه را نزد مرحوم علامه طباطبائی فرا گرفت و سپس به تحصیلات دانشگاهی رو آورد و در دو رشته علوم تربیتی و دکترای الهیات از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد.

شهید باهنر در اسفند ماه 1342 پس از ایراد سخنرانی هائی در مسجد «هدایت»، «الجواد» و«حسینیه ارشاد»، به مناسبت سالگرد حادثه فیضیه دستگیر و به زندان های کوتاه مدت محکوم شد و از سال 1350 ممنوع المنبر گردید.

وی در سال 1357 به فرمان امام به عضویت شورای انقلاب اسلامی درآمد و به دنبال انتخاب شهید رجائی، به عنوان نخست وزیر دولت رجایی انتخاب شد.

ویژگیهای اخلاقی شهیدان رجایی و باهنر
امید به ایجاد جامعه ای اسلامی، نخستین و مهم ترین هدف شهید رجایی در تمام دوران حیات فردی و اجتماعی او بود. چه آن روز که به عنوان معلمی ساده، تعلیم نوجوانان و جوانان این کشور را بر عهده داشت و چه آن روز که با آراء چهارده میلیون نفر به عنوان رئیس جمهوری برگزیده شد، هیچ گاه جز در مسیر تعالیم اسلام و اهداف متعالی آن گام برنداشت.

شهید رجایی، ولایت فقیه را دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی می دانست و همه را به حمایت از آن سفارش می کرد: «آنچه که ما فریاد می کنیم این است که رهبری در ایران صرفا باید به ولایت فقیه باشد ولو این که بسیاری از روشن فکران و بسیاری از کسانی که محتوای انقلاب اسلامی ما را در نیافته اند، این مطلب عظیم و این دستاورد مشترک انقلاب ما را در نیابند.»

فعالیت ها و خدمات شبانه روزی شهید باهنر نسبت به نظام اسلامی و مردم شهیدپرور، هیچ گاه او را از توسل و عرض ادب به پیشگاه مقام رسالت و ولایت باز نمی داشت؛ چرا که وی موفقیت خویش را مرهون همین توسلات می دانست. 

یکی از ویژگی های اخلاقی شهید باهنر نظم ایشان بود. با نگاهی هرچند گذرا تأثیرعمیق نظم در زندگی سراسر افتخار ایشان در صحنه های علم و عمل، به راحتی نمایان می شود. از دیگر صفات پسندیده آن شهید، صبر ایشان در مقابل ناملایمات و مشکلات بود. او در برابر مشکلات، هرگز عصبانی نمی شد؛ بلکه همواره با صبر و متانت آنها را حل می کرد و از کنارشان به راحتی می گذشت.

سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی

سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی (۱۲۷۶-۱۳۶۹ش/ ۱۳۱۵-۱۴۱۱ق) از مراجع تقلید شیعه پس از آیت‌الله بروجردی است. او در ۲۷ سالگی به اجتهاد رسید. مرعشی، از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری و آقا ضیاء عراقی بود و از محضر سیدعلی قاضی، سید احمد کربلایی و میرزا جواد ملکی تبریزی بهره برد. گرایش سیاسی او موافق با امام خمینی بود و این روحیه در بارزترین شاگردانش نیز دیده می‌شود.

مرعشی نجفی، کتابخانه‌ای را تأسیس کرد که امروزه از لحاظ تعداد و کیفیت نسخه‌های خطی کهن اسلامی، نخستین کتابخانه ایران و سومین کتابخانه جهان اسلام به شمار می‌رود. او هیچ‌گاه برای سفر حج، مستطیع نشد. مدرسه‌های مرعشیه، شهابیه، مهدیه و مؤمنیه را او تأسیس کرد.

مهم‌ترین تألیفاتش، تعلیقات احقاق الحق، مشجرات آل الرسول، طبقات النسابین و حاشیه بر عمدة الطالب هستند. او برای نوشتن برخی کتاب‌های خود به کشورهای مختلفی سفر کرد و با دانشمندان ادیان مختلف به گفتگو نشست. 

آیت‌ الله مرعشی نجفی در سن ۹۶ سالگی در ۷ شهریور ۱۳۶۹ش / ۷ صفر ۱۴۱۱ق رحلت کرد. او را بنا بر وصیت خودش در کتابخانه‌اش دفن کردند.

بنا بر وصیت اش، سجاده‌ای را که هفتاد سال بر آن عبادت کرده بود، لباسی که برای عزای امام حسین(ع) بر تن می‌کرد و خاکی را که از حرم امامان و امامزادگان جمع‌آوری کرده بود به همراهش دفن کردند.

 

محمد بن زکریای رازی دانشمند، فیلسوف، پزشک و کاشف الکل

  «اگر همه می‌توانستند از استعدادهای خود درست بهره بگیرند، دنیا همان بهشت موعود می‌شد که همه می‌خواهند.»  رازی

نام وی محمد و نام پدرش زکریا و کنیه‌اش ابوبکر است. مورخان شرقی در کتاب‌هایشان او را محمد بن زکریای رازی خوانده‌اند، اما اروپائیان و مورخان غربی از او به نام‌های رازس Rhazes و رازی Al-Razi در کتاب‌های خود یاد کرده‌اند. به گفته ابوریحان بیرونی وی در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی) در ری متولد شده و دوران کودکی و نوجوانی‌ و جوانی‌اش دراین شهر گذشت. چنین شهرت دارد که در جوانی عود می‌نواخته و گاهی شعر می‌سروده ‌است. بعدها به کار زرگری مشغول شد و پس از آن به کیمیاگری روی آورد، وی در سنین بالا علم طب را آموخت. بیرونی معتقد است او در ابتدا به کیمیا اشتغال داشته و پس از آن‌که در این راه چشمش در اثر کار زیاد با مواد تند و تیز بو آسیب دید، برای درمان چشم به پزشکی روی آورد. . در کتاب‌های مورخان اسلامی آمده‌است که رازی طب را در بیمارستان بغداد آموخته‌است، در آن زمان بغداد مرکز بزرگ علمی دوران و جانشین دانشگاه جندی شاپور بوده‌است و رازی برای آموختن علم به بغداد سفر کرد و مدتی نامعلوم در آن‌جا اقامت گزید و به تحصیل علم پرداخت و سپس ریاست بیمارستان معتضدی را برعهده گرفت. پس از مرگ معتضد خلیفه عباسی به ری بازگشت و عهده‌دار ریاست بیمارستان ری شد و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران مشغول بود. رازی در آخر عمرش نابینا شد، درباره علت نابینا شدن او روایت‌های مختلفی وجود دارد، بیرونی سبب کوری رازی را کار مداوم با مواد شیمیایی چون بخار جیوه می‌داند….

ادامه »