نکات کلیدی جزء10

جزء دهم قران کریم از ایه 40 تا انتهای سوره انفال و ایات 1-92 سوره توبه را شامل میشود.

ادامه ایات سوره انفال شامل برخی احکام جهاد،خمس،جنگ وصلح ، و نکوهش مرددان و منافقان و نیز تشویق مسلمانان هجرت نکرده به هجرت است.

1- احکام اجتماعی:

-دستور خمس:و بدانید هر چیزی را که [از راه جهاد یا کسب یا هر طریق مشروعی] به عنوان غنیمت و فایده به دست آوردید یک پنجم آن برای خدا و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و خویشان پیامبر، و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است، اگر به خدا و آنچه بر بنده اش روز جدا کننده حق از باطل، روز رویارویی دو گروه [مؤمن وکافر در جنگ بدر] نازل کردیم، ایمان آورده اید و خدا بر هرکاری تواناست.

-و اطاعت (فرمان) خدا و پيامبرش نمائيد و نزاع (و كشمكش) مكنيد تا سست نشوند و قدرت (و شوكت و هيبت) شما از ميان نرود و استقامت نمائيد كه خداوند با استقامت كنندگان است.

-خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته تغيير نمى‏ دهد مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند تغيير دهند و خدا شنواى داناست.

...

 

-و اگر دشمنان به صلح و مسالمت تمایل داشتند تو نیز مایل به صلح باش و کار خود به خدا واگذار که خدا شنوا و داناست. و اگر دشمنان به فکر فریب دادن تو باشند البته خدا تو را کفایت خواهد کرد، اوست که به نصرت خود و یاری مؤمنان تو را مؤیّد و منصور گردانید.

-اي پيامبر! به اسيراني كه در دست شما هستند بگو اگر خداوند خيري در دلهاي شما بداند (و نيات نيك و پاكي داشته باشيد) بهتر از آنچه از شما گرفته به شما مي‏دهد، و شما را مي‏بخشد، و خداوند آمرزنده و مهربان است.

سوره توبه:از اخرین سوره های نازل شده بر پیامبر است که ایات نخست ان ناظر بر فسخ پیمان با مشرکان پیمان شکن مکه و شدت برخورد با انان است.در ادامه سوره هم تمرکز بر منافقان و صدور شدیدترین ایات در مواجهه با منافقان است.

2- مواجهه با مشرکان پیمان شکن:

چگونه مشرکان را نزد خدا و پیامبرش پیمانی [استوار] تواند بود [در صورتی که همواره پیمان شکنی می کنند] مگر کسانی که با آنان در کنار مسجد الحرام پیمان بسته اید، پس تا زمانی که [به پیمانشان] با شما پایداری کنند، شما هم به پیمانتان با آنان پایداری کنید؛ زیرا خدا پرهیزکاران را دوست دارد.

پس اگر [از پیمان شکنی، قطع رحم، کفر و شرک] توبه کنند و نماز را بر پا دارند و زکات بپردازند، برادران دینی شمایند؛ و ما آیات خود را برای گروهی که [واقعیات را] می دانند، به صورت های گوناگون بیان می کنیم.

و اگر پیمان هایشان را پس از تعهدشان شکستند و در دین شما زبان به طعنه و عیب جویی گشودند، در این صورت با پیشوایان کفر بجنگید که آنان را [نسبت به پیمان هایشان] هیچ تعهدی نیست، باشد که [از طعنه زدن و پیمان شکنی] بازایستند.

3-هشدار به مسلمانها:

اي كساني كه ايمان آورده‏ ايد هر گاه پدران و برادران شما كفر را بر ايمان ترجيح دهند آنها را ولي (و يار و ياور و تكيه گاه) خود قرار ندهيد و كساني كه آنها را ولي خود قرار دهند ستمگرند.

بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طايفه شما و اموالي كه به دست آورده‏ ايد و تجارتي كه از كساد شدنش بيم داريد و مساكن مورد علاقه شما، در نظرتان از خداوند و پيامبرش و جهاد در راهش ‍ محبوبتر است در انتظار اين باشيد كه خداوند عذابش را بر شما نازل كند و خداوند جمعيت نا فرمانبردار را هدايت نمي‏كند.

4- سرزنش مجدد علمای دین یهود و نصارا

(آنها) دانشمندان و راهبان (تاركان دنيا) را معبودهائي در برابر خدا قرار دادند و (همچنين) مسيح فرزند مريم را، در حالي كه جز به عبادت معبود واحدي كه هيچ معبودي جز او نيست دستور نداشتند، پاك و منزه است از آنچه شريك وي قرار مي‏دهند.

ای اهل ایمان! یقیناً بسیاری از عالمان یهود و راهبان، اموال مردم را به باطل [و به صورتی نامشروع] می خورند و همواره [مردم را] از راه خدا بازمی دارند؛ و کسانی را که طلا و نقره می اندوزند و آن را در راه خدا هزینه نمی کنند، به عذاب دردناکی مژده ده.

5- نشانه های منافقان و صدور حکم سخت گیری بر منافقان

(همگي به سوي ميدان جهاد) حركت كنيد، چه سبكبار باشيد چه سنگين بار، و با اموال و جانهاي خود در راه خدا جهاد نمائيد، اين بنفع شماست اگر بدانيد. 

مردان منافق و زنان منافق همه از يك گروهند، آنها امر به منكر، و نهي از معروف، ميكنند، و دستهايشان را (از انفاق و بخشش) ميبندند، خدا را فراموش كردند و خدا آنها را فراموش كرده (رحمتش را از آنها قطع منافقان قطعا فاسقند.

اي پيامبر! با كافران و منافقان جهاد كن، و بر آنها سخت گير، جايگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتي دارند.

و هرگز به جنازه هیچ کدام از آنان نماز مخوان و بر گورش [برای دعا و طلب آمرزش] نایست؛ زیرا آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند و در حالی که فاسق بودند، از دنیا رفتند.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

وفات حضرت خدیجه(س)

حضرت خدیجه (س) شخصیتی‌ بزرگواری است که ۲۵ سال در بحرانیترین دوران صدر اسلام در کنار پیامبر بود، ایشان بانویی بسیار شریف، ثروتمند، با آبرو و احترام و عزت در جامعه عرب جاهلی بوده است. از زمانی که ایشان متوجه شخصیت پیامبر اکرم میشوند شیفته این وجود مبارک میشوند که این خود نشانه باز و روشن بودن قلب و ضمیر حضرت خدیجه (س) است است که جذب رسول‌الله می‌شوند  شیفتگی ایشان به پیامبر به خاطر گرایش به حق و حق پرستی بوده است.  ایشان در میان زنان اولین کسی است که در آن جامعه جهل و تاریکی و ظلالت که فقط بت پرستی حاکم بود و دین حق چندان موقعیتی نداشت اسلام را میپذیرند و به پیامبر اکرم ایمان میآورند و از حضرت حمایت میکنند و از دین جدیدی که در آن جامعه تاریک پشتوانهای نداشت کاملاً حمایت میکنند و سرمایهشان را در این راه خرج میکنند در شرح حال حضرت داریم که هر امری که از جانب پیامبر میآمد ایشان اطاعت میکرد و در مسئله ازدواجشان هم با اینکه حضرت خدیجه چنان ثروت و مکنتی داشتند اما طبق گزارشها در مسئله مهریه هم همان مهریهای را که پیامبربرای همسران بعدیشان هم تعیین میکنند که یک مهریه متوسط و رایج در آن زمان بود وفات حضرت خدیجه (س):سر انجام این بانوی ارجمند ومخلص،در سال دهم بعثت سه روز پس از وفات ابوطالب عموی پیامبر از دنیا رفت.پیامبر (ص) آن سال را “سال غم”نامید و براستی که از فراق این دو یار ایثارگر و پرمهر سوخت.آخرین سخن خدیجه(س) : به هنگامی که بر بستر مرگ خفته بود، از درد و رنج هائی که در راه پیامبر(ص) دیده بود کم ارج تر نبود. لحظه ای که شبح مرگ بر چهره او سایه افکنده بود به پیامبر چنین می گوید:« ای رسول خدا … من در حق تو کوتاهی کردم و آنچه شایسته تو بود، انجام ندادم.ازمن درگذرواگراکنون، دل در طلب چیزی داشته باشم,خشنودی توست.»کلمات بر لبان پاکش می لغزد و آخرین نفسهایش راباخشوع وایمان برمی آورد … خدا خدیجه را رحمت کند. آن نمونه بارز زن مسلمان که برای عقیده و رسالتش پیکار کرد.ابن عباس گفته است: رسول خدا (ص) بر روی زمین چهار خط کشید و گفت آیا می دانید این چیست؟گفتند: خدا و رسولش داناترند.پس رسول خدا (ص) گفت: بهترین زنان اهل بهشت چهار تن هستند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد (ص)، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم زن فرعون.مناقب خدیجه فراوان است و او از میان زنان کسی است که به مرحله کمال رسیده است. او خردمند و با جلال و متدین و پاکدامن و بزرگوار و از اهل بهشت بود. پیغمبر (ص) او را ستایش می کرد و بر دیگر زنان مؤمن برتری می داد و او را بسیار بزرگ می داشت تا جائیکه عایشه می گفت: به زنی رشک نبردم آنچنان که به خدیجه حسد ورزیدم زیرا که پیامبر (ص) بسیار زیاد از او یاد می کرد.

...

فضائل حضرت خدیجه علیها السلام

۱.بصیرت ژرف

از بالاترین فضائل خدیجه کبری این است که از اندیشه بلند و فکر عمیق و بصیرت ژرف برخوردار بود؛ مخصوصاً عقل عملی او در اوج خود قرار داشت. این امر را می توان از انتخاب پیامبر اکرم به عنوان شوهر آینده و شایسته خود از بین آن همه خواستگاران پولدار و تاجر فهمید.او در چهره و رفتار محمد صلی الله علیه و آله آینده درخشان و ممتاز او را می دید، به همین جهت راز پیشنهاد ازدواج با محمد صلی الله علیه و آله را (قبل از بعثت) چنین بیان می کند: «یَابْنَ عَمّ! اِنّی قَدْ رَغِبْتُ فِیکَ لِقِرابَتِکَ مِنّی وَ شَرَفِکَ فی قَوْمِکَ وَ اَمانَتِکَ عِنْدَهُمْ وَ حُسْنِ خُلْقِکَ وَ صِدْقِ حَدِیثِکَ؛ (۱) ای پسر عمو! من به خاطر خویشاوندی ات با من، و شرف و امانتداری ات در میان قوم خود، و به جهت اخلاق نیک و راستگویی ات، به تو تمایل پیدا کردم. »جملات فوق به خوبی نشان می دهد که محبت و ارادت این بانو به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله براساس عشق مجازی و محبت شهوانی نبوده، بلکه بر اثر معرفت و شناخت عمیقی بوده است که از شخصیت محمد صلی الله علیه و آله داشت. اما افرادی که چنین بصیرتی نداشتند، از جمله گروهی از زنان قریش سخت خدیجه را مورد ملامت و سرزنش قرار دادند، تا آنجا که گفتند: «او با این همه حشمت و شوکت با یتیم ابو طالب که جوانی فقیر است تن به ازدواج داد. چه ننگ بزرگی. »خدیجه که انتخابش از سر شناخت و معرفت بود، محکم و قرص بر انتخاب خویش پای فشرد و در جواب سخنان ناشی از جهالت و بی خبری آنها گفت: «ای زنان! شنیده ام شوهران شما [و خودتان[ در مورد ازدواج من با محمد خرده گرفته اید و عیب جویی می کنید، من از خود شما می پرسم آیا در میان شما، فردی مانند محمد وجود دارد؟ آیا در شام و مکه و اطراف آن شخصیتی به سان ایشان در فضائل و اخلاق نیک سراغ دارید؟ من به خاطر این ویژگیها با او ازدواج کردم و چیزهایی از او دیده ام که بسیار عالی است. »(۲)گذشت زمان، پیروزیهای پی در پی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، گسترش اسلام، و فرزندانی که از خدیجه به یادگار ماند، از جمله فاطمه زهرا علیها السلام که یازده امام معصوم از نسل اوست، بر انتخاب زیبای خدیجه و بصیرت ژرف او تحسین گفت ؛ هر چند خود شاهد ثمرات انتخاب شایسته خویش نبود.

ایمان و اسلام محکم و پایدار
همان بصیرت ژرف خدیجه که باعث انتخاب محمد صلی الله علیه و آله برای همسری آینده او شد، عامل ایمان و اسلام او نیز گشت، و باعث شد که لقب اول زن مسلمان را به خود اختصاص دهد.
«ابن عبد البر» به سند خود از پدر «ابی رافع» نقل می کند که پیامبر خدا در روز دوشنبه (مبعث) نماز گذارد و خدیجه در (ساعات) آخر همان روز نماز خواند. (۳)
و علی علیه السلام نیز بر ایمان و اسلام خدیجه این گونه صحه گذاشت که: « لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ واحِدٌ یَؤْمَئِذٍ فیِ اْلاِسْلامِ غَیْرَ رَسُولِ اللّه وَ خَدیجَهَ وَ اَنَا ثالِثُهُمْ. اَری نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسالَهِ وَ اَشُمُّ ریحَ النُّبُوَّهِ؛ (۴)
خانه ای واحد در آن روز در اسلام جمع نشد غیر از رسول خدا صلی الله علیه و آله و خدیجه و من که سومین آنان بودم. نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را استشمام می کردم.»
خدیجه علیها السلام تا آخرین لحظه بر آن ایمان پای فشرد و در راه اسلام فداکاری و گذشت نمود و یک لحظه از رهبر اسلام و حمایت او غافل نگشت .

از برترین بانوان دو سرا
برترین زنان جهان هستی را چهار زن تشکیل می دهند؛ چنانکه ابن اثیر از انس بن مالک از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمودند: «خَیْرُ نِساءِ الْعالَمینَ مریمُ، آسِیهُ، خدیجهُ وَ فاطِمهُ؛ (۵) برترین زنان عالم مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه علیها السلام هستند.»
همینها که کوله بار کمال را در دنیا بستند، در بهشت نیز در صدر قرار دارند و از جمله آنها خدیجه کبری علیها السلام می باشد. «عکرمه» از « ابن عباس» نقل می کند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: « اَفْضَلُ نِساءِ اَهْلِ الْجَنَّهِ خَدیجهُ بِنْتُ خُوَیْلَدٍ وَ فاطِمهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ مَرْیَمُ ابْنَهُ عِمْرانَ وَ آسِیَهُ بِنْتُ مُزاحِمٍ اِمْرَأهُ فِرْعَوْنَ؛ (۶) بهترین زنان بهشت اینانند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون.»

برترین همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همسران متعددی داشتند، ولی از نظر درجات یکسان نبودند.
یکی از آنها در حال حیات و بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سخت حضرت را اذیت و آزار داد، و بر خلاف دستورات او حرکت کرد، که همین امر باعث تنزل مقام و منزلت او گردید، ولی برخی از آنها مانند خدیجه کبری با تمام وجود و هستی خویش در راه اطاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و جلب رضایت او کوشید و در نتیجه در بین تمام همسران رتبه ممتاز را کسب نمود. مرحوم شیخ صدوق از امام صادق علیه السلام نقل می کند که آن حضرت فرمودند: « تَزَوَّجَ رَسُولُ اللّهِ بِخَمْسَ عَشَرَ اِمْرَأَهً اَفْضَلُهُنَّ خَدیجَهُ بِنْتُ خُوَیْلَدٍ؛ (۷) رسول خدا صلی الله علیه و آله با پانزده زن ازدواج کرد که برترین آنان خدیجه دختر خویلد بود.»

مادر زهرا علیها السلام
طبق نص قرآن کریم همسران پیامبر مادران روحانی مؤمنان و « ام المؤمنین » هستند: « وَ اَزْواجُه اُمَّهاتُهُمْ » ؛(۸) « همسران او (پیامبر) مادران مؤمنین هستند » و خدیجه از برترین مصداقهای آیه بشمار می رود. واین سعادت در بین همه زنان حضرت، نصیب خدیجه گشت که یازده امام از نسل او از طریق فاطمه زهرا علیها السلام پدید آید. راستی چنین مقامی نیاز به لیاقت و استعداد بالا دارد.
از بین همه فرزندان حضرت محمد صلی الله علیه و آله فاطمه زهرا علیها السلام از مقام ممتازی برخوردار است؛ چرا که هم دارای عصمت است (۹) و هم امامت و وصایت از طریق نسل او استمرار یافت.

سخاوت و انفاق بی بدیل
ثروت خدیجه در آن دوران زبانزد خاص و عام بود. ثروت این بانوی کاردان و عاقله به قدری زیاد بود که مالداران درجه یک قریش چون « ابو جهل » و « عقبه بن ابی معیط » در نزد او ناچیز به شمار می رفتند.
مورخان ثروت خدیجه را بدین ترتیب شمرده اند:
۱. هزاران شتر که اموال تجارتی او را حمل می کردند.
۲. قبه ای از حریر سبز با طنابهای ابریشمی بر بام خانه اش افراشته بود. این امر نمایانگر ثروت فراوان او بود و فقرا نیز از روی این علامت برای استعانت و کمک مراجعه می کردند.
۳. چهار صد غلام و کنیز که خدمات ارجاعی او را انجام می دادند. (۱۰)
پس از ازدواج با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، خدیجه تمامی این ثروت را در اختیار رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار داد و عرض کرد: « اَلْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ اَنَا اَمَتُکَ؛ خانه (من) خانه تو،و من هم کنیز تو هستم.» (۱۱)
ورقه بن نوفل، عموی خدیجه، بعد از این قضیه کنار کعبه آمد و بین زمزم و مقام ابراهیم ایستاد و با صدای بلند گفت: « ای عرب! بدانید که خدیجه شما را شاهد می گیرد که خود همه ثروتش را از غلامان و کنیزان، املاک، دامها، مهریه و هدایایش را به محمد صلی الله علیه و آله بخشیده است و همه آنها هدیه ای است که محمد صلی الله علیه و آله آن را پذیرفته است و این کار خدیجه به خاطر علاقه و محبت او به محمد صلی الله علیه و آله است. شما در این باره گواه باشید و گواهی دهید.»(۱۲)
و پیامبر اکرم نیز از این اموال برای پیش برد اسلام و اهداف آن نهایت استفاده را برد. به همین جهت خود آن حضرت فرمود: «هیچ ثروتی، هرگز مانند ثروت خدیجه به من سود نرساند.»(۱۳)

صبر و بردباری بی مانند
فردی مانند خدیجه که در درون ثروت فراوان بزرگ شده طبعا باید نازپرورده و کم تحمل باشد؛ اما خدیجه با برخورداری از نعمتها بعد از ازدواج و ایمان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خود را برای تحمل همه سختیها آماده کرد، تحمل فشارهای مختلف مشرکان مکه، سرزنشهای بستگان، محاصره اقتصادی در شعب ابی طالب و… مخصوصا محاصره اقتصادی سخت او را اذیت و آزار داد و با کهولت سن ( ۶۳- ۶۵ سالگی) تحمل و بردباری نهایی را به عرصه نمایش گذاشت. بنت الشاطی در این زمینه می گوید:«خدیجه در سنی نبود که تحمل آن همه رنج برایش آسان باشد، و از کسانی نبود که در جریان زندگی با تنگی معیشت خو گرفته باشد، اما در عین حال و با وجود کهولت سن، سختیهایی را که در اثر محاصره در شعب وارد می شد تا سر حد مرگ تحمل کرد.» (۱۴)

حامی رسالت و محب امامت
چهار زن در این دنیا به حد کمال رسیده اند و به عنوان زنان نمونه و شایسته هستی شناخته شدند: آسیه، مریم، خدیجه، فاطمه علیها السلام . از مهم ترین اشتراکات این چهار زن، حمایت و اطاعت از رهبری و پیشوایان زمان خود بوده است. آسیه تا پای جان از رهبری و رسالت موسی علیه السلام حمایت نمود، مریم با تحمل تهمت و رنجها پایه های رسالت عیسی علیه السلام را محکم نمود، فاطمه زهرا علیها السلام تا مرز شهادت از امام خویش علی بن ابی طالب پشتیبانی و دفاع نمود و سر انجام شهید راه امامت و ولایت گشت.و اما خدیجه علیها السلام از حامیان راستین رسالت بود. او نیز جان و مال خویش را تقدیم رسالت نمود. او هم رسالت مدار بود و هم امامت محور. هم حامی و همگام رسالت بود و هم محب و طرفدار امامت.در مورد حمایت از رسالت در بخشهای پیشین اشاراتی به میان آمد، در این بخش فقط به یک نکته اکتفا می شود. حضرت آدم در بهشت نگاهی به زندگی محمد صلی الله علیه و آله و خدیجه علیها السلام انداخت و گفت: « یکی از برتریهای محمد بر من این است که همسر او برای اجرای اوامر خداوند با شوهرش همکاری و مساعدت نمود و حال آنکه همسر من مرا در نا فرمانی خداوند تشویق نمود.»(۱۵)اما در مورد محبت و ارادت خدیجه علیها السلام نسبت به علی علیه السلام ، مرحوم مجلسی چنین نقل می کند:« پس از ازدواج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با خدیجه [و به دنیا آمدن علی علیه السلام ]، خدیجه را از دوستی و محبت علی خبر داد. و خدیجه پس از آن [به علی علیه السلام محبت فراوان داشت] و برای آن حضرت به وسیله خدمتکارانش لباس، زیور آلات، کنیز و ملزومات می فرستاد؛ به گونه ای که مردم می گفتند: علی برادر محمد صلی الله علیه و آله و محبوب ترین افراد نزد اوست و نور چشم خدیجه به حساب می آید… . الطاف و محبتهای خدیجه صبح و شام به خانه ابو طالب روان بود. »(۱۶)هنگام ولادت فاطمه علیها السلام ، خدیجه بیشتر با ولایت آشنا گشت؛ چرا که دخترش زهرا هنگام ولادت، بعد از شهادت به توحید و رسالت، اینگونه شهادت داد: « وَ اَنَّ بَعْلِی سیّدُ اْلاَوْصِیاء وَ وُلْدِی سادَهُ الاَْسْباط (۱۷) ؛ و به راستی همسرم سید اوصیا و فرزندانم سید و سالار نوادگان رسول خدا هستند.» علاوه بر این خدیجه علیها السلام ولایت علی و فرزندان او را صریحا پذیرفته بود، با آنکه در آن زمان امامت حضرت هنوز به فعلیّت نرسیده بود.مرحوم محلاتی به نقل از مجلسی رحمه الله می گوید: « روزی رسول خدا خدیجه را نزد خود خواست و فرمود: این جبرئیل است و می گوید: برای اسلام شروطی است: اول: اقرار به یگانگی خداوند، دوم: اقرار به رسالت پیامبران، سوم: اقرار به معاد و عمل به اصول و مهمات شرع، چهارم: اطاعت اولی الامر [یعنی علی] و ائمه طاهرین از فرزندان او و برائت از دشمنان آنها.» خدیجه هم به آنها اقرار نمود و آنها را تصدیق کرد. (۱۸)در خصوص امامت امیر مؤمنان، رسول اکرم صلی الله علیه و آله به خدیجه فرمود: « هُوَ مَولاکَ وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنینَ وَ اِمامُهُمْ بَعْدی؛ علی مولای تو و مولای تمام مؤمنان و امام آنها پس از من است.» آن گاه دست خود را بالای دست امیرمؤمنان گذاشت و خدیجه دست خود را بالای دست پیامبر قرار داد و این گونه بیعت ابدی ولایت مداری را انجام داد. (۱۹)

پی نوشت ها :

سیره نبوی، ابن هشام، ج۱، ص۲۰۱؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۵۲۱.
۲.بحارالانوار،ج۱۶،ص۸۱ و ج۱۰۳،ص۳۷۴.
۳.استیعاب، ج۲، ص۴۱۹، ش۱۳.
۴.تاریخ طبری، ج۲،ص۲۰۸ وشرح نهج البلاغه ابن ابی‏الحدید، ج۱۳،ص۱۹۷.
۵. خصال صدوق، باب خصال اربعه.
۶.اسدالغابه، ج۵، ص۴۳۷؛ استیعاب، ج۴، ص۱۸۲۱.
۷.خصال شیخ صدوق، باب خصال اربعه.
۸.احزاب/۵.
۹. احزاب/۳۳.
۱۰.الوقایع و الحوادث، محمد باقر ملبوبی، ص۱۳؛بحارالانوار،ج۱۷،ص۳۰۹ وج۱۶،ص۲۲.
۱۱.همان دو.
۱۲.بحارالانوار،ج۱۶،ص۷۵ـ۷۷.
۱۳. همان، ج۱۹، ص۶۳.
۱۴.خدیجه کبری، نمونه زن مجاهد مسلمان.
۱۵. طبقات ابن سعد، ج۱،ص۱۳۴.
۱۶. بحار الانوار، داراحیاء التراث، ج۳۷، ص۴۳.
۱۷.همان، ج۴۳،ص۳.
۱۸. محلاّتی، ریاحین الشریعه، ج۲، ص۲۰۹.
۱۹. همان.
 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

سوره انفال

سوره اَنفال بعد از جنگ بدر نازل شده است و با ذكر الطاف خدا به مسلمانان در جنگ بدر, روحيه شكرگزاري را تقويت مي نمايد.

از مطالب اين سوره: اخبار جنگ بدر, جهاد, هجرت, اَنفال و غنائم جنگي, خمس, احكام اسيران جنگي و
هجرت پيامبر(ص) در ليلة المبيت است.

1) در آيه اول اين سوره خداوند در مورد انفال مي فرمايد بگو انفال مخصوص خدا و پيامبران است. انفال به همۀ اموالي (بهره هاي جنگي )كه مالك خصوصي ندارد ومتعلق به حكومت اسلامي است گفته مي شود.مثل بيشه زارها ,جنگل ها ,دره ها ,سرزمين هاي موات و غيره كه در مسير منافع مسلمين مصرف مي گردد.

2) خداوند در آيات 2 تا 4 سوره انفال در مورد صفات مؤمنان واقعي مي فرمايد:

الف- احساس مسئوليت- هر وقت نام خدا برده مي شود, دلهاي آنان به خاطر احساس مسئوليت درپيشگاهش ترسان مي گردد.

ب- حركت در مسير تكامل- هنگاميكه آيات خدا بر آنها خوانده شود بر ايمان آنها افزوده مي شود.

ج- توكل به خدا- تنها بر پروردگارشان توكل مي كنند.

ه- رابطه با خدا- نماز بپا مي دارند.

و- رايطه با مردم- از آنچه خدا به آنها روزي داده است انفاق مي كنند.

3) خداوند در آيات 9 تا 14 سوره انفال الطاف خود به مسلمين را , در جنگ بدر برمي شمرد:

...

الف- ياري خداوند توسط فرشتگان بعد از ياري خواستن مسلمانان.

ب‌- خواب سبك در آن شب كه مايه آرامش و امنيت آنها شد.

ج‌- فرستادن آبي از آسمان براي رفع عطش در زمانيكه چاههاي بدر در اختيار دشمن بود.

د‌- انداختن ترس و وحشت در دل دشمن.


4) خداوند در آيات 15 تا 18 سوره انفال در مورد فرار از جبهه مي فرمايد:

الف- هيچكس حق ندارد به دشمن پشت كند, مگر براي انجام تاكتيك جنگي.

ب‌- كسانيكه فرار كنند مورد غضب پروردگار هستند.

ج‌- جايگاه فراريان از جنگ در دوزخ است.

5) خداوند در آيه 24 سوره انفال مي فرمايد: ” اي كساني كه ايمان آورده ايد ,اجابت كنيد خدا و رسول خدا را آنگاه كه خوانده مي شويد به آنچيزي كه زنده مي گرداند شما را “.

6) خداوند در آيه 25 سوره انفال مي فرمايد از فتنه اي بپرهيزيد كه تنها به ستمكاران شما نمي رسد, بلكه همه را فرا خواهد گرفت. بدينوسيله افراد جامعه را موظف مي كند تا نه تنها وظايف خود را انجام دهند, بلكه ديگران را نيز به انجام آن موظف كنند.مانند جمعي كه در ماجراي ماهيگيري روز شنبه در مقابل طغيانگران ساكت بودند و همراه با آنان عذاب شدند.

6) خداوند در آيه 27 سوره انفال با اشاره به يكي از ياران پيامبر به نام” ابو لبابه” مي فرمايد:” اي كسانيكه ايمان آورده ايد به خدا و پيامبر خدا خيانت نكنيد و در امانات خود نيز خيانت روا نداريد".

در مورد ابولبابه گفته شده است كه او متوجه خيانت خود شد و سخت پشيمان شد, بطوريكه خود را بوسيله طنابي به يكي از ستونهاي مسجد پيامبر(ص) بست و گفت به خدا سوگند نه غذا مي خورم و نه آب می نوشم تا مرگ من فرا رسد. مگر اينكه خداوند توبه مرا بپذيرد و پس از هفت شبانه روز خداوند توبه او را پذيرفت و پيامبر آمد و او را از ستون باز نمود و پس از آن ماجرا آن ستون , به ستون توبه معروف شد.

7) موضوع آيه 30 سوره انفال نيز هجرت پيامبر در ليلة المبيت است كه خداوند در اين آيه خطاب به پيامبر خود مي فرمايد به خاطر بياور هنگامي كه كافران نقشه كشيدند تو را به زندان بيفكنند , يا به قتل برسانند و يا از مكه خارج كنند. آنها مكر كردند و خدا نيز مكر كرد, حال آنكه خدا بهترين مكر كنندگان است.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

نکات کلیدی جزء8

سوره انعام سوره مبارزه با شرك است و اكثر آيات آن مربوط به انحرافات مشركين است. خداوند مي فرمايد:

1) مشركين آنقدر لجوجند كه خدا به پيامبر (ص) در آيه 111 مي فرمايد اگر فرشتگان را بسويشان نازل كنيم و مردگان هم با ايشان سخن بگويند باز هم ايمان نمي آورند.

2) خداوند بعد از ذكر حقانيت خود در آيه 116 مي فرمايد با اين وجود اگر از كساني كه در روي زمين هستند پيروي كني , تو را از راه خدا گمراه مي كنند ,آنها تنها از گمان خود پيروي مي كنند.

3) بعضي از سران مشركين كه قرآن از آنها با نام ” اكابر مجرميها” نام مي برد ادعاهاي مضحكي داشتند, از جمله اينكه اگر قرار است به پيامبر وحي شود ,بايد به ما هم وحي شود والـّا ما ايمان نمي آوريم. و خداوند در پاسخ آنها فرمود:"خدا بهتر مي داند رسالت خود را در كجا قرار دهد."( آيه 124)

4) خداوند در آيه 125 در ادامه بيان اراده حق و مشيت پروردگار مي فرمايد:” هر كس را كه خدا بخواهد هدايتش كند, دلش را براي پذيرفتن اسلام مي گشايد ]به او شرح صدر مي دهد[ و هر كس را كه خدا بخواهد گمراهش كند, دلش را سخت تنگ مي گرداند, گويا از قبول حق به آسمان مي گريزد".

در توضيح شرح صدر:

الف- خداوند اين نعمت بزرگ را بر پيامبرش منت مي گذارد:” الم نشرح لك صدرك".

...

ب‌- هنگاميكه خداوند موسي(ع) را مأمور به هدايت فرعون مي كند, اولين درخواستش از خداوند شرح صدر است و عرض مي كند كه:” رب اشرح لي صدري و يسرلي امري و احلل عقدة من لساني يفقهوا قولي".

ج‌- پيامبر(ص) مي فرمايد شرح صدر نوري است كه خدا در دل هر كس كه بخواهد مي افكند و در پرتو آن, روح او وسيع و گشاده مي شود و از پيامبر سؤال شد آيا شرح صدر نشانه اي هم دارد؟ حضرت فرمودند آري, نشانه اش توجه به سراي جاويدان و دل كندن از دنيا و آماده شدن براي مرگ است.

د‌- خداوند در آيه 22 سوره زمر , شرح صدر را مقابل قساوت قلب مي داند و مي فرمايد واي بر آنها كه قلب هاي سخت و نفوذ ناپذيري دارند و ذكر خدا در آنها اثر نمي كند.

ه‌- از مواردي كه در رسيدن به شرح صدر مؤثر هستند مي توان از همنشيني با صالحان, خودسازي, تهذيب نفس, پرهيز از گناه, پرهيز از خوردن غذاي حرام و ياد كردن خدا را مي توان نام برد و جهل و گناه و لجاجت و جدال با خداوند وهمنشيني با بدان و گناهكاران و دنيا پرستان نيز باعث تنگي روح و قساوت قلب مي شوند.

و‌- حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) مي فرمايد: ” اشكها خشك نمي شود مگر به خاطر سختي دلها و دلها سخت و سنگين نمي شود مگر به خاطر فراواني گناه.

ز‌- خداي تعالي به حضرت موسي(ع) مي فرمايد اي موسي آرزوهايت را در دنيا دراز مكن كه قلبت سخت و انعطاف ناپذير مي شود. سنگدلان از من دورند.

5) در آيات سوره انعام قساوت قلب مشركين بدين صورت بيان مي شود كه آنها:

الف- حلال خدا را حرام كردند,از جمله گوشت بعضي حيوانات.

ب‌- فرزندان خود را به پاي بت ها قرباني كردند تا آنجا كه كشتن بچه هاي خود را يكنوع افتخار مي دانستند.( آيه 137)

ج‌- گناه شرك خود را به خداوند نسبت مي دهند و مي گويند اگر خدا نمي خواست , ما و پدرانمان مشرك نمي شديم.( آيه 148)

6) خداوند در آيات 151 تا 153 سوره انعام فرمانهاي دهگانه و اثرات آن بر جامعه مسلمين را بيان مي كند:

1. هيچ چيز را شريك خدا قرار ندهيد.
2. به پدر و مادر نيكي كنيد.
3. فرزندان خود را به خاطر فقر نكشيد.
4. به اعمال زشت نزديك نشويد خواه آشكار باشد خواه پنهان.
5 . قتل نفس نكنيد.
6. نزديك مال ايتام نشويد(جز به قصد صلاح).
7. كم فروشي نكنيد و حق پيمانه را با عدالت ادا كنيد.
8. به هنگام داوري كردن و يا شهادت دادن ,حق رابگوئيد هرچند در مورد خويشاوندان شما باشد.
9. به عهد خود وفا كنيد.
10. راه مستقيم را بپيمائيد و در راههاي انحرافي گام برنداريد.


درصفحه 35 جلد ششم تفسير نمونه با ذكر داستان جالبي آمده كه اين چند آيه چهره مدينه را تغيير داد.

سوره اعراف

در سوره مباركه اعراف خداوند درباره عهدي كه از آدميان گرفته تا او را بپرستند و چيزي را شريك او قرار ندهند صحبت كرده و سير تاريخي اين عهد را بيان مي كند. اكثر امتهاي گذشته اين عهد را شكسته و از ياد مي بردند و در نتيجه وقتي پيامبري در بين آنها مبعوث مي گشت و آيات و معجزاتي مي آورد كه آنانرا به ياد عهد خود مي انداخت ,تكذيب مي كردند و تنها عدّۀ قلـيـلي متذكر مي شدند.

1) دسته بندي انسانها به جمعي كه بر اصل فطرت باقي مانده و عهد و پيمان الهي را حفظ مي كنند و مشمول لطف خدا قرار مي گيرند و جمعي كه غرق در شهوات دنيايي شده و به عذابهاي ناگهاني گرفتار مي شوند.

2) ابتدا زندگي حضرت آدم در بهشت, ماجراي سركشي و عصيان ابليس, وسوسه هاي ابليس در لباسي دلنشين و اخطار خداوند به فرزندان آدم در رابطه با خطرات شيطان را بيان مي كند. سپس زندگي فرزندان‌ آدم ,حضرت نوح, حضرت هود, حضرت صالح, حضرت لوط, حضرت شعيب و قوم موسي را بيان مي كند.

3) درآيات 11 تا 28 سوره اعراف داستان خلقت حضرت آدم و فرمان خدا به سجده بر آدم و نافرماني شيطان و هبوط او از مقامي كه داشت و مهلت خواستن او از خداوند تا روز قيامت و تصميم او بر فريب انسانها بيان شده است.

مطالبي در مورد شيطان:

الف- شيطان به معني موجود سركش و طغيانگر و موذي است, به همين دليل در قرآن به انسانهاي پست و خبيث و طغيانگر نيز لقب شيطان اطلاق شده است.

ب‌- ابليس اسم خاص شيطاني است كه در برابر حضرت آدم قرار گرفت و در حقيقت رئيس همۀ شياطين است.

ج‌- شيطان از رده جنيان است, خلقت او از آتش و خلقت انسان از خاك است.(كان من الجن)

د- جن هم مانند همۀ طوايف, داراي ذريه و فرزند است و به تعبير قرآن او و قبيله اش ما را مي بينند ولي ما آنها را نمي بينيم و اصلا لغت جن به معني ناپيداست.

ه‌- عمر شيطان به اندازه عمر همۀ انسانهاست و از خداوند مهلت خواست اما نه براي جبران گناه خود, بلكه براي اغواي فرزندان آدم.

و‌- به تعبير آيه 16 و 17 سوره اعراف, شيطان براي گمراه كردن فرزندان آدم بر سر راه راست قرار مي گيرد تا آنان را ناسپاس گرداند.

ز‌- هنرشيطان آنست كه كار زشت را زيبا جلوه دهد و براي حضرت آدم شجرۀ ممنوعه را شجرۀ خلد معرفي كند تا او را فريب دهد, مانند شياطين بزرگ كه تحت عنوان دفاع از حقوق بشر, حق بشر را ضايع مي كنند.

ح‌- شيطان از آنجا كه ملعون و از رحمت حق دور شده است, قصد دارد لباس كرامت و بندگي را از تن انسان بيرون آورد و انسانها را نيزمانند خود ملعون گرداند.

ط‌- خداوند در آيه 27 سوره اعراف به فرزندان آدم هشدار مي دهد كه مواظب باشيد شيطان شما را در فتنه نيفكند آنچنانكه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد.

ي‌- در آيه 62 سوره اسراء از زبان شيطان آمده كه چون انسان را بر من مقدّم داشتي, بجز اندكي ,تمامي آنها را گمراه خواهم ساخت و به گردن همه ريسمان وسوسه خواهم افكند.

ك‌- از آيه 62 سوره اسراء فهميده مي شود كه نفوذ شيطان از چهار طريق است:

1. با صداي خويش انسان را وسوسه مي كند. 2. با لشكريان سواره و پياده حمله مي كند. 3. در اموال و فرزندان انسان مشاركت مي كند. 4. با وعده هاي دروغ فريب مي دهد.

جهت مطالعه مطالب بیشتری از نظر قرآن در مورد شیطان لینک زیر راکلیک کنید.

شیطان چیست؟چگونه عمل میکند؟

4) رد پاي شيطان در داستان قوم نوح و پيمان شكني اين قوم ديده مي شود كه چگونه با 950 سال تبليغ شبانه روزي حضرت نوح(ع) ,تعداد اندكي به او ايمان آوردند و همچنين سخنان قوم عاد به حضرت هود(ع) كه او را دروغگو و سفيه مي خواندند و داستان قوم لوط و انحرافاتشان و داستان حضرت شعيب(ع) و نافرماني قومش در مسائل ادي و گرانفروشي و كم فروشي از ديگر موارد مطرح شده در اين سوره است.

5) در آيات 46 تا 49 سوره اعراف بحثي در مورد اهل اعراف مطرح شده كه مرحوم علامه طباطبائي(ره) مي فرمايد آنان جمعي از بندگان مخلص هستند كه مقام آنها از سايرين بالاتر است. اينها هر دو طايفۀ بهشتي و جهنمي را مي شناسند. در تكلم به حق مجازند ,مي توانند شهادت دهند, شفاعت كنند , حكم كنند و….(صفحه 173 جلد پنجم الميزان)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

آیت الله میرزا حسن شیرازی

 زندگی

سید محمدحسن حسینی، ۱۵ جمادی‌الاول ۱۲۳۰ق/۴ اردیبهشت ۱۱۹۴ش، در شیراز متولد شد. پدرش میرزا محمود، از عالمان دین بود.میرزا محمدحسن، پدرش را در کودکی از دست داد و دائی‌اش میرزا حسین موسوی معروف به مجدالاشراف سرپرستی او را به عهده گرفت.

میرزا محمدحسن، در سال‌های اقامت در اصفهان، و در بین ۱۷ تا ۲۰ سالگی با دخترعموی خودازدواج کرد و صاحب یک دختر و یک پسر به نام علی شد. همسر اول میرزای شیرازی، ۱۳۰۳ق درگذشت. او همسر دیگری هم داشت که از او صاحب پسری به نام محمد و همچنین یک دختر شد…..

...

میرزای شیرازی در سال ۱۲۸۷ق برای انجام اعمال حج به مکه رفت. در این سفر، شریف مکه به دیدار میرزا آمد و او را به خانه خود برد. میرزا حسن در این سفر قصد اقامت دائمی در مدینه داشت و زمانی که این امر ممکن نشد، تصمیم به مجاورت در مشهد گرفت. اما در نهایت به سامرا رفت و تا پایان عمر در آن شهر سکونت داشت.

میرزای بزرگ، دوشنبه ۲۴ شعبان ۱۳۱۲ق برابر با ۱ اسفند ۱۲۷۳ هجری شمسی، در ۸۲ سالگی در سامرا درگذشت و در یکی از حجرات صحن حرم امیرالمومنین دفن شد.  برخی دلیل مرگ میرزای شیرازی را بیماری برونشیت یا سل دانسته‌اند و برخی دیگر، درگذشت او را حاصل مسموم شدن از سوی مزدوران دولت انگلیس می‌دانند.

مرجعیت

پس از درگذشت شیخ انصاری در سال ۱۲۸۱ق، شاگردان نزدیک او از جمله میرزا حسن آشتیانی، حسن نجم‌آبادی ، میرزا عبدالرحیم نهاوندی و میرزا حبیب‌ الله رشتیبرای معرفی مرجع تقلید جدید، شورایی تشکیل دادند و به پیشنهاد میرزای آشتیانی، همگی بر صلاحیت میرزا محمدحسن شیرازی صحه نهادند. میرزای شیرازی ابتدا مخالف مرجعیت خود بود و حسن نجم‌آبادی را شایسته می‌دانست، اما سرانجام با اصرار علما و فقها، مرجعیت شیعیان را پذیرفت.

تحریم تنباکو

تحریم تنباکو: یکی از مهمترین حوادثی که در ایام زعامت او رخ داد، نهضت تحریم تنباکو بود. پس از اعطای امتیاز انحصار توتون و تنباکو به کمپانی رژی در چهار شهر ایران، مردم به پیشتازی چهار تن از شاگردان میرزای شیرازی، دست به اعتراضات گسترده‌ای زدند. شیخ فضل الله نوری در تهران، آقانجفی اصفهانی در اصفهان، سید علی‌اکبر فال اسیریدر شیراز و میرزا جواد مجتهد تبریزی در تبریز، رهبران این قیام بودند. حکم تاریخی او درباره انحصار تنباکو در زمان ناصرالدین شاه، چنان مردم را به صحنه کشاند که شاه قاجار، مجبور به فسخ قرارداد تنباکو شد متن حکم بدین شرح است: «بسم الله الرحمن الرحیم الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمانعلیه‌السلام است. حرره الاقل محمدحسن الحسینی.

استادان   

شیخ مرتضی انصاری، صاحب جواهر، حسن کاشف‌الغطا وسید ابراهیم قزوینی

شاگردان

بسیاری از چهره‌های برجسته تشیع، از شاگردان میرزای شیرازی بوده‌اند. برخی از این شاگردان عبارتند از:

 شیخ فضل‌الله نوری، میرزا حسین نوری، سید اسماعیل صدر،عبدالکریم حائری یزدی، میرزا محمدتقی شیرازی، محمدتقی آقا نجفی اصفهانی، میرزا حسین نائینی، سید محمدکاظم یزدی، آخوند خراسانی

آثار 

 حاشیه بر نجاة العباد، حاشیه بر اللمعة الدمشقیة، کتاب الطهاره تا مبحث وضو

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.