تکلم خدا با موسی(ع)

کلیم الله
چگونگى نزول وحى بر پیامبران مختلف بوده: گاهى از طریق نزول فرشته وحى، و گاهى از طریق الهام به قلب، و گاهى از طریق شنیدن صدا، به این ترتیب که خداوند امواج صوتى را در فضا و اجسام مى آفریده و از این طریق با پیامبرش صحبت مى کرده از کسانى که این امتیاز را به روشنى داشته، موسى بن عمران (ع) بود که گاهى امواج صوتى را از لا به لاى “شجره وادى ایمن” و گاهى در کوه طور مى شنید، و لذا لقب کلیم الله به موسى داده شده است و به خاطر همین امتیاز، قرآن کریم مى فرماید: «و کلم الله موسى تکلیما؛ و خدا با موسى به طرز خاصى سخن گفت.» (نساء/ 164)

مراد از تکلم خدا با موسى (ع) و چگونگى آن
مقصود از “رسالات” معارف الهى از قبیل اوامر، نواهى، حکم و شرایعى است که پیغمبران (ع) مامور به تبلیغ آنها مى شوند، چه اینکه این معارف به وسیله فرشته اى به ایشان وحى شود و یا اینکه پیغمبرى آن را مستقیما از خدا بشنود، در هر دو صورت رسالت است. چیزى که هست اطلاق رسالت بر کلام بدون واسطه خداوند به اعتبار معناى آن کلام است، چون کلام امرى است و معنایى که شنونده از آن مى فهمد امرى دیگر. و مقصود از “کلام” که در آیه است آن خطاب هایى است که خداوند بدون واسطه فرشته به موسى (ع) نموده، و به عبارت دیگر آن چیزى که به وسیله آن مکنون غیب براى آن جناب کشف شده نه کلام معمولى دائر در میان ما آدمیان، چون آن کلامى که در میان ما معمول است عبارت از قرار و تعهدى است که ما در بین خود جعل کرده ایم، و بنا گذاشته ایم که مثلا فلان صوت معین اختصاص به فلان معنا داشته باشد، و هر وقت آن صدا از گوینده اى سر زند ذهن شنونده فورا منتقل به آن معنا بشود، گوینده هم متعهد شده که هر وقت بخواهد آن معنا را به شنونده بفهماند خصوص آن صوت را از دهان خارج نموده و یا به عبارتى دیگر آن تموج هواى مخصوص را در فضا ایجاد نماید، و پر واضح است که کلام به این معنا مستلزم این است که متکلم داراى جسم بوده باشد، و خداى سبحان منزه است از اینکه داراى جسم باشد.
از طرفى هم صرف ایجاد صوت در درخت و یا در مکانى دیگر دلالت نمى کند بر اینکه معانى اصوات، مقصود خداى سبحان است، چیز دیگرى غیر از اصوات لازم است که اراده و قصد خداى تعالى را کشف نموده و دلالت کند بر اینکه خداى تعالى معانى اصوات را اراده کرده، هم چنان که اگر کسى با کوبیدن چیزى و یا مثلا دست بر هم زدن، صدایى ایجاد کند که معناى مخصوصى را دارا است، مادامى که قرینه اى در کار نباشد و یا قبلا نگفته باشد که هر وقت من این صدا را ایجاد کردم فلان معنا را اراده نموده ام ما به صرف ایجاد صدا نمى توانیم بگوییم مقصودش آن معنا است.و نیز از طرف دیگر مى بینیم قرآن کریم که داستان موسى و کلام خدا را نقل مى کند این را نگفته که موسى از خدا پرسید آیا این صدا از تو است؟ و آیا تو معانى این کلمات را اراده کرده اى یا نه!؟ بلکه از حکایت قرآن بر مى آید که موسى به محض شنیدن آن کلام یقین کرده است که کلام کلام خداى تعالى است، هم چنان که در سایر اقسام وحى نیز انبیاء (ع) بلادرنگ یقین مى کرده اند که پیغام از ناحیه خدا است.
پس به طور قطع و مسلم معلوم مى شود در این موارد ارتباط خاصى هست که آن ارتباط باعث مى شود ذهن شنونده بدون هیچ تردیدى از الفاظ منتقل به معنا شده و حکم کند که این معنا را خداى تعالى اراده هم کرده، و گر نه صرف اینکه خداى تعالى صوتى را ایجاد کند که در لغت معنایى را دارا بوده باشد مجوز این نیست که معناى مزبور را به خداى تعالى استناد بدهند، و بگویند این کلام، کلام خدا بود، به شهادت اینکه تمامى کلماتى که از تمامى انسان ها و متکلمین سر مى زند صوت آن از خداى تعالى است، و با اینکه خداى تعالى صوت را به آدمیان داده مع ذلک ما نمى گوییم همه این کلمات کلام خداست، بلکه مى گوییم متکلم به این کلامى که خدا آن را آفریده حسن و حسین و تقى و نقى است، و چه بسا صداها که از برخورد دو جسم بوجود مى آید و معنایى را هم مى رساند ولیکن ما نمى گوییم این صوت و صدا کلام خداست.
و کوتاه سخن اینکه معناى تکلم خدا با موسى (ع) این است که خداوند اتصال و ارتباط خاصى بین موسى و عالم غیب برقرار نمود که با دیدن بعضى از مخلوقات به آن معنایى که مراد اوست منتقل مى شده، البته ممکن هم هست این انتقال مقارن با شنیدن صوتهایى بوده که خداوند آن را در خارج و یا در گوش او ایجاد کرده است.

طرز سخن گفتن خداوند با موسى
از آیات مختلف قرآن استفاده مى شود که خداوند با موسى (ع) سخن گفت، سخن گفتن خدا با موسى (ع) از این طریق بوده است که امواج صوتى را در فضا یا اجسام مى آفرید، گاهى این امواج صوتى از لا به لاى “شجره وادى ایمن"، و گاهى در “کوه طور” به گوش موسى (ع) مى رسید، و اینکه بعضى از افرادى که جمود بر الفاظ دارند پنداشته اند اینگونه آیات دلیل بر تجسم خدا است، بسیار بى اساس است. البته شک نیست که این کلام چنان بوده است که موسى (ع) با شنیدن آن، شک نداشت که از طرف خداوند و براى سخن گفتن با او است، این علم براى موسى (ع) یا از طریق وحى و الهام حاصل شده بود و یا از قرائن دیگر.

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.